«گلشیفته»؛ نورسیده شکست خورده!

سریال‌های نمایش خانگی از لحظه شروع برای جذب مخاطب و گفتن حرف‌هایی که شاید نمی‌شد در مدیوم‌های دیگر بیان کرد، خلق شده‌اند، اما...
کد خبر: ۱۴۹۳
|
۰۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۳
زندگی امروز/ چند سالی است کلمه سریال‌های نمایش خانگی به گوش مخاطبان محصولات فرهنگی خورده است، سریال‌هایی که از لحظه شروع برای جذب مخاطب انبوه و رسیدن به کیفیتی بالا و گفتن حرف‌هایی که شاید نمی‌شد در مدیوم‌های دیگر بیان کرد، خلق شده‌اند.

«گلشیفته»؛ نورسیده شکست خورده!

به گزارش زندگی امروز به نقل از  باشگاه خبرنگاران، 8 سال قبل اولین بار پیمان قاسم خانی مجموعه طنز آیتمی «فضانوردان می‌آیند» را پیش از اینکه در تلویزیون پخش شود، روانه شبکه نمایش خانگی کرد. بعد از آن چهار سالی طول کشید تا «قلب یخی» و «قهوه تلخ» برای رقابت با مجموعه‌های تلویزیونی عرضه شوند و بعد از آن «ساخت ایران» به کارگردانی محمد حسین لطیفی، «شاهگوش» ساخته کمال تبریزی، «شهرزاد» اثر حسن فتحی، «عاشقانه» ساخته منوچهر هادی و به تازگی هم «گلشیفته» بهروز شعیبی از سریال‌هایی شاخص بودند که راهی این بازار شده‌اند.

با نگاهی گذرا به تاریخچه این سریال‌ها این نکته عیان می‌شود که روند ساخت و اساسا خلق همچین پدیده‌ای در کشور آن طور که باید و شاید در یک ساختار و ساز و کار برنامه ریزی بلند مدت برای تاثیرگذاری بر مخاطب گذاشته نشده است و صاحبان این آثار هر از چندگاهی و شاید مواقعی که کار سینمایی و سریال تلویزیونی نداشتند، پروژه‌ای را شروع کردند و اگر موفق بود ادامه می‌دادند و اگر شکست خوردند ساخت سریال را به اتمام نرسانده و می‌رفتند. برای این مسئله می‌توان «قلب یخی» و «قهوه تلخ» را مثال زد.

بسیاری این حوزه را ترکیبی از سینما و تلویزیون می‌دانند، گروهی دیگر آن را فضای بازتری برای نقد معضلات و مباحث اجتماعی، تاریخی و فرهنگی و ارتباط قوی‌تر با مخاطب می‌دانند، اما در کنار همه این تعاریف سریال‌های نمایش خانگی در ایران با توجه به هزینه‌هایی که برایش شده در روندی رو به جلو حرکت نکرده و اگر «شهرزاد» را از کارنامه سریال‌های نمایش خانگی مجزا کنیم، این سوال‌ها پیش می‌آید که آیا این اتفاق فرهنگی در حوزه تصویر در طول این سالها توانسته به جریانی مستمر، مفید و تاثیرگذار برای مخاطب تبدیل شود و یا آنکه فقط اتفاقی مقطعی بوده و هزینه برایش صرف شده و به موازی کاری گسترده در این عرصه دامن زده است؟

آیا اگر هزینه‌های ساخت این سریال با برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی در راستای سریال سازی استاندارد برای تلویزیون و شبکه های مختلف آن و حتی مینی سریال‌های مرسوم در جهان صرف می‌شد، در حال حاضر به آثار بهتری در این عرصه نرسیده بودیم؟

اگر در زاویه‌ای دیگر در وزنه محتوا و فیلمنامه به این سریال‌ها نگاه کنیم، آیا تفاوت و ویژگی خاصی در فیلمنامه و زبان بصری‌شان برای رسیدن به سریال سازی در اکثریت آنها دیده می‌شود؟ یا نمی‌شد بسیاری از آنها در قالب یک فیلم سینمایی محکم در ژانر کمدی، درام و.... عرضه می‌شد تا بعضی از این سریال‌ها به زور کشدار ساخته نشوند و به سختی به سریال تبدیل نشوند؟

در وجهی دیگر در تلویزیون اگر قسمت‌های نخست سریالی در حد توقعات نبودند، سریال‌ساز این فرصت را داشت که به مرور زمان ایرادات کار را نیز برطرف کند، اما وقتی پای شبکه نمایش خانگی در میان است و تماشاگر ناچار است برای تماشای تک‌تک قسمت‌های سریال هزینه کند، اگر مخاطب ضعف و آسیب‌های سریال آزارش دهد، دیگر رغبتی برای ادامه خرید ندارد و همین امر باعث نوعی مخاطب سوزی و از بین رفتن فرهنگ مخاطب سازی برای فیلم و سینما و در کل آثار نمایشی می‌شود. این همان اتفاقی است که در بسیاری از سریال‌های کنونی در بازار نمایش خانگی افتاده است.

اگر جلوتر هم بیاییم و روند زمانی و تاریخی ظهور این سریال‌ها را ببینیم، این سریال‌ها در بزنگاهی از زمان ساخته شده‌اند که با هجوم سریال سازی گسترده و بی‌محتوای ماهواره روبه روییم، اما باز این سوال در ذهن نقش می‎‌بندد که در این راستا آیا این سریال‌ها توانسته‌اند در مقابل آن سریال‌ها بار فرهنگی مخاطب خود را بالا ببرند و برای خانواده‌ها و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی تاثیر بگذارند. در مجموع در مقابل تهاجم سریال‌های ماهواره مقاومت کنند؟ البته این نکته را نمی‌توان کتمان کرد که در بعضی از همین سریال‌های وطنی همان روند مبتذل بودن روابط و فضای زندگی اشرافی و سبک زندگی غربی به وفور دیده می‌شود.

تمام این سوال‌های بی‌پاسخ این نکته را عیان می‌کند که ما در مدیریت فرهنگی کلان کشور با فقری عظیم در برنامه ریزی و چشم انداز بلند مدت مواجه‌ایم، سریال‌ها یک به یک ساخته می‌شوند و نمی‌دانیم برای چه و با چه هدفی؟ و اینکه تنها معیار ادامه تولید آنها مخاطب باشد خود ابهام بزرگی است و باز سوال دیگری را درست می‌کند که آیا تنها رسیدن به مخاطب انبوه و فروش بالا برای ساخت این سریال‌ها به اتفاق فرهنگی مناسب و تاثیرگذار و ماندگار در کشور کافی است؟ آیا ما نمی‌توانستیم از این اتفاق در بین رسیدن به مخاطب انبوه در راستای اهداف ملی و پیام‌های فرهنگی و شناساندن موقعیت فرهنگی، تاریخی و هویت خودمان در روزگار فعلی استفاده کنیم؟

سوال‌ها در مورد هویت و جایگاه این سریال‌ها همچنان  بدون پاسخ باقی است که تعداد این سریال‌ها در حال افزایش است و گویی کسی اصلا به این سوال‌ها، پاسخ به آن و البته پیدا کردن راه حل برای آن فکر نمی‌کند.
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: ۰