هیاهو برای هیچ

جوان دستفروش، سیگاری را روشن می‌کند و پک محکمی به آن می‌زند و سیگاری هم به من تعارف می‌کند: «پارسال از وسط بهمن، بازار دم عید شروع می‌شد و مردم از ساعت 9 صبح سر و کله‌شون پیدا می‌شد و حتی این چرخی‌ها فرصت سر خاروندن نداشتن و مدام بار جابه‌جا می‌کردن. ولی الان که به نیمه اسفند نزدیک می‌شیم، هیچ خبری از بازار پارسال نیست.
کد خبر: ۲۳۸۳
|
۱۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۹
هیاهو برای هیچ



زندگی امروز- چیزی به نوروز نمانده ولی از آن هیاهو و شلوغی بازار و مردمی در تکاپوی خرید، خبری نیست؛ اگر هم شلوغی باشد به نسبت سال گذشته کمرنگ‌تر شده و بیشتر مردم به هر زور و زحمتی است می خواهند دست خالی به خانه برنگردند. این حرف خیلی از بازاری‌هاست که از وضعیت دم‌عیدشان گلایه‌مندند. البته به مردم حق می‌دهند که با افزایش قیمت‌ها دیگر نمی‌توانند مثل سال‌های گذشته خرید کنند ولی باز هم خدا بدهد برکت که خرید و فروشی می شود.

بازار دم عیدی فعلا ًحال و روز خوبی ندارد البته بازار دستفروش‌ها بگی نگی کمی گرم است. از مرد جوان و لاغراندامی که زیپ کاپشنش را تا بیخ گلو بالا کشیده و جوراب‌های زنانه و مردانه را روی سنگفرش خیابان 15 خرداد بساط کرده، درباره بازار دم عید می‌پرسم. انگار دویده‌ام توی اعصابش. صدایش را توی گلو می‌اندازد و می‌گوید: «داداش خودت که می‌بینی. من توی این ساعت نباید بیکار باشم که. الان باید مدام جنس می‌دادم دست مشتری و پول می‌شمردم نه اینکه پشت به پشت چایی بخورم و سیگار بکشم.»

سعی می‌کنم ساکت باشم و فقط گوش کنم تا هر چه دلش می‌خواهد، بگوید. جوان دستفروش، سیگاری را روشن می‌کند و پک محکمی به آن می‌زند و سیگاری هم به من تعارف می‌کند: «پارسال از وسط بهمن، بازار دم عید شروع می‌شد و مردم از ساعت 9 صبح سر و کله‌شون پیدا می‌شد و حتی این چرخی‌ها فرصت سر خاروندن نداشتن و مدام بار جابه‌جا می‌کردن. ولی الان که به نیمه اسفند نزدیک می‌شیم، هیچ خبری از بازار پارسال نیست. سال پیش کلی فروش داشتم ولی الان به نسبت پارسال فروشم کمتر شده. تا همین چند ماه پیش جوراب اعلا رو جفتی 8 هزار، کیفیت متوسط را 5 هزار و کیفیت ضعیف را 3 هزار تومن دست مشتری می‌دادم ولی الان گرون می‌خرم و مجبورم گرون بفروشم. قیمت‌ها دقیقاً دو برابر شده ولی کارمند و کارگری که ماهی یکی دو میلیون حقوق می‌گیره که نمی‌تونه بی محابا خرید کنه.»

سمت سبزه میدان می‌روم. ساعت نزدیک 11 صبح است و کم کم به جمعیتی که برای خرید دم عید آمده‌اند، افزوده می‌شود. جمعیت غالب، زن‌ها هستند که از این مغازه به آن بساطی سرک می‌کشند. بساطی‌ها ولوم صدایشان را بالا می‌برند تا مشتری‌ها را به‌سوی بساط خودشان بکشانند: «بدو بیا شال و روسری درجه یک حراج کردم 20 هزار تومن.» نوجوان لاغر و ریزاندام و سبزه‌رویی مثل چوب رختی از خودش سفره‌‌های رنگی آویزان کرده و دارد برای زن‌ها تبلیغ می‌کند: «خانم بیا سفره دونفره بدم 3 تا 10 هزار، 4 نفره بدم 5 هزار، 8 نفره هم 10 هزار. هر کسی پای این سفره بشینه کمتر غذا می‌خوره... سفره‌های ما جادوییه و مهمون رو محو خودش می‌کنه که کمتر بخوره. همه جوره سود داره براتون. سفره هفت سین هم دارم که مهمون‌ها رو سحر می‌کنه تا دست به پسته و فندق و بادوم نزنن... آی خونه‌دار و بچه‌دار بیا این ور بازار.»

شیرین زبانی پسرک در این بلبشو جواب می‌دهد. من هم از او سفره‌ای می‌خرم؛ نه برای اینکه میهمان عیدم کمتر غذا بخورد، برای باز کردن سر حرف. اسمش اصغر است و 15 سال دارد. چند سالی است که 2 ماه آخر سال می‌آید بازار و دستفروشی می‌کند. می‌گوید برای اینکه بتواند در بازار راحت کاسبی کند باید روزی 50 هزار تومان حق حساب بدهد! وقتی از او می‌پرسم به چه کسی، طفره می‌رود و می‌گوید: «نکنه مأمور شهرداری هستی؟»

وقتی کارت خبرنگاری‌ام را نشانش می‌دهم، خیالش راحت می‌شود اما باز لو نمی‌دهد: «قیمت ها کمی بالا رفته ولی باز هم مردم برای خرید به بازار می آیند. من این سفره‌ها رو از مغازه‌ای توی بازار می‌گیرم، می‌فروشم و سودم رو برمی‌دارم. روزی 150 هزار تومان سود می‌کنم. پارسال کجا امسال کجا. من هنوز تا الان 100 هزار تومن نفروختم ولی پارسال تا ظهر دست‌کم 200 هزار تومن می‌فروختم که یک پنجمش سود من بود. زور مردم نمی‌رسه که بیان خرید کنن، با عیدی یک میلیونی چهار تا وسیله بخری چیز دیگری نمونه. مردم به سمت کالاهای ارزون قیمت تر روی آوردن.»

از مرد 35 ساله‌ای به نام جواد محمدیان که کارمند یکی از ادارات دولتی است و همراه همسر و دختر 4 ساله‌اش برای خرید به سبزه میدان آمده سؤال تکراری‌ام را می‌پرسم. اول ابرویی بالا می‌اندازد بعد می‌گوید: «چی بگم، خودتون که وضعیت مملکت رو می‌بینید. تحریم و گرونی پدر مردم رو درآورده. راستش این گرونی‌ها به نظرم خیلی عجیب مشکوکه. وقتی پراید از 24 – 23 میلیون می‌رسه به 50 میلیون رو رد می‌کنه یا خیلی چیزهای دیگه خب معلومه که نمی‌شه مثل پارسال خرید کرد. من همسر و دخترم رو آوردم برای خرید ولی قیمت‌ها واقعاً کمرشکنه. وقتی از مغازه‌دار می‌پرسم چرا این همه گرون می‌دین، می‌گن پارچه و اجرت دوخت یا قیمت لباس‌های وارداتی گرون شده. با پولی که آوردم برای خرید عملاً نصف چیزایی که مدنظرمون بود رو نمی‌تونیم بخریم.»

همسر مرد هم وارد بحث می‌شود و می‌گوید: «می‌خواستیم برای سفره هفت‌سین آجیل هم بخریم ولی نمی‌شود سمتش رفت. قیمت‌ها جوری شده که فقط برای این بچه باید خرید کنیم. قید سفره هفت سین رو هم باید بزنیم. کارگر و کارمند با این وضعیت گرونی‌ها که نمی‌تونه نوروز داشته باشه. حالا اینکه شوخیه ولی خب با سیلی صورتمون رو سرخ می‌کنیم.»

منصور عباسپور 37 ساله در بازار مسگرها مغازه لباس زنانه دارد. او کارگاهی هم در خیابان سعادت دارد که به گفته خودش نیمه تعطیل است. مثل بقیه هم‌صنفی‌هایش از وضعیت بازار گلایه‌مند است: «تا 25 – 24 بهمن ماه قیمت‌ها تقریباً ثابت بود مثلاً وقتی پارچه دامنی از اردیبهشت ماه از کیلویی 20هزار تومن شد 40 هزار تومن چند ماهی نرخ ثابت موند ولی 15 روزی می‌شه دوباره قیمت پارچه و کش و نگین و هر چیزی که ربطی به دوخت و دوز داره بالا رفته. مثلاً قیمت پارچه‌ای که می‌خریدم 40 هزار شده کیلویی 45 هزار تومن و قیمت نگینی که روی پارچه کار می‌شه از 31 هزار رسیده به 38 هزار تومن و همین‌طور هم بالا میره. کسی هم نظارت نمی‌کنه که چرا قیمت‌ها روز به روز بالا میره.

پارسال این موقع روزی 100 تا دامن خرده فروشی می‌کردم ولی الان که ساعت 12 ظهره 4 تا دامن بیشتر نفروختم. مشتری‌هایی که از شهرستان می‌اومدن و خرید می‌کردن، نصف شدن و تقاضای نسیه می‌کنن. بعضی‌ها می‌خوان چک چندماه بدن که توی این بازار به صلاح نیست. به نظرم یه نگاهی به کارگاه‌ها بندازین که چندتا کارگر و خیاط کار می‌کنن. تعدادشون از نصف هم کمتره چون کار نیست و وسایل گرون شده و مشتری هم از توانش خارجه که مثلاً شلواری رو که 50هزار تومن می‌خریده حالا 100 هزار بخره.»

مجتبی زمانی 32 ساله که کارگاه تولید لباس زنانه دارد دستم را می‌گیرد و به طبقه دوم پاساژ قدیمی می‌برد و کارگاهش را نشانم می‌دهد. دو خیاط پشت چرخ نشسته‌اند و مشغول سری دوزی هستند. مجتبی از شرایط سخت بازار می‌گوید: «توی این کارگاه باید 8 تا کارگر کار کنن ولی سال به سال داره از تعدادشون کم می‌شه، چرا؟ چون این تحریم و فشار اقتصادی نه تنها دمار مردم عادی بلکه دمار ما بازاری‌ها رو هم درآورده. تولید و فروشمون به یک‌سوم رسیده و اگه بازار همین طور باشه بعد از عید مغازه و کارگاهم رو میدم اجاره و میرم خونه‌نشین می‌شم. مردم گله می‌کنن که گرونی هست و حق با اونهاست ولی باید بگم وقتی جنس گرون دست ما می‌رسه مجبوریم گرون بدیم، اگه پارچه قیمتش نصف بشه خب ما هم ارزون‌تر می‌فروشیم، کسی دوست نداره فحش و نفرین پشت سرش باشه. مسئولان باید کاری بکنن.»

قیمت ها بالا رفته حالا دلیل آن را تحریم بدانیم یا دلال ها و ... بازار همچنان تب و تاب دارد و مردم برای خرید کوچه و پس کوچه و حجره های بازار تهران را گز می کنند. کفش و لباس و آجیل می خرند و آماده می شوند برای نوروز . شاید نتوانند اندازه سال گذشته خرید کنند ولی دست پر برمی گردند به خانه. آنها امید دارند سال جدید شگون داشته باشد و دیگر خبری از تحریم و افزایش قیمت و دلال بازی نباشد.

منبع: ایران
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: ۰