پستانداران
حدود شصت و پنج میلیون سال پیش روی کره زمین پدید آمدند. گرچه پستانداران
اولیه گیاهخوار بودند، اما بتدریج به میوهخواری و سپس همهچیزخواری و
گوشتخواری روی آوردند. جدایی انسان از نزدیکترین خویشاوندانش یعنی سایر
نخستیها، حدود هفت میلیون سال پیش آغاز شد و حدود دو میلیون سال پیش انسان
به مفهموم امروزی در شرق آفریقا شکل گرفت.
در آن زمان، بخش اعظم
غذای انسان را گیاهان، میوه و دانههای روغنی تشکیل میداد. با گذشت زمان،
محصولات حیوانی وارد رژیم غذایی انسان شد؛ بخصوص با کشف آتش و ساخت ابزار،
انسان به گردآوری محصولات گیاهی با ارزش غذایی بیشتر و همچنین شکار جانوران
را روی آورد.
در طول تاریخ انسان نخستین از غارنشینی به یکجانشینی
رسید، به کشاورزی و صنعت روی آورد، تمدن و فرهنگ ایجاد کرد و بیشتر و بیشتر
از سایر جانوران فاصله گرفت. تمام اینها را مغزی پیچیده امکانپذیر
میکرد؛ مغزی که به مدد تغذیه متفاوت انسان، به او قدرت تفکر و تحلیل داد.
اما تغذیه چگونه در کارکرد مغز انسان تاثیر گذاشت؟
کیفیت مواد غذایی مصرفی:
مصرف
مواد غذایی با کیفیت بهتر، از اولین عواملی بود که زمینه جدایی انسان را
از شامپانزه به عنوان نزدیکترین خویشاوندش فراهم کرد. مصرف چربیها و
پروتئینهای باکیفیت اثر مستقیمی بر روی رشد و تکامل مغز انسان داشت.
در
مقایسه با سایر نخستیها، انسان از موادی برای تغذیه بهره گرفت که علاوه
بر پروتئینها و چربیها، مواد معدنی و ویتامینهای با کیفیتتری داشتند.
بتدریج با تکامل بیشتر مغز، انسان به راههای جدیدتر و بهتری برای مصرف
مواد غذایی مرغوبتر دست یافت.
گوشتخواری:
همه
چیزخواران و گوشتخواران از گیاهخواران مغز بزرگتری دارند. مغز بزرگ
نیازمند انرژی زیاد و متابولیسم بالاست که گیاهخواری پاسخگوی آن نیست. در
نتیجه رشد مغز در گیاه خواران کمتر از همه چیزخواران و گوشتخواران است.
حتی در بین گیاهخواران، حیوانات برگخوار از حیوانات میوهخوار مغز
کوچکتری دارند که خود نشان دهنده ارتباط بین تغذیه، انرژی، متابولیسم و
اندازه مغز است.
گوشتخواری تا حدی در تکامل مغز انسان نقش دارد که
برخی دانشمندان معتقدند از زمانی که انسان از شکارچی گردآورنده به زندگی
ساکن و کشاورزی روی آورد و غلات بخش مهمی از تغذیه او شد، تکامل مغز او کند
شد، چرا که از یک سو فعالیت او برای شکار و از سوی دیگر میزان پروتئین و
چربی دریافتی، به عنوان عوامل موثر در تکامل مغز، کاهش یافت.
استفاده از آتش برای پخت غذا:
انسان
تنها موجودی است که آتش را به خدمت گرفته واز آن برای پخت غذا استفاده
کرده است. بسیاری مواد خام قابل خوردن نیستند، در دستگاه گوارش هضم نشده و
مواد مغذی آنها جذب نمیشوند. آتش اما این امکان را پدید آورد که مواد غیر
قابل خوردن یا غیر قابل هضم و جذب به رژیم غذایی انسان وارد شوند. به این
ترتیب انسان توانست با استفاده از آتش از مواد مغذی موجود در محصولات گیاهی
و جانوری بهره بیشتری ببرد، امری که در رشد مغز او تاثیر بسزایی داشت.
انرژی مصرفی مغز:
مصرف
مواد سرشار از پروتئین، چربی، ویتامین و مواد معدنی که برای رشد و تکامل
مغز و سایر اندامها لازم بود، انرژی بیشتری را برای انسان فراهم آورد و
متقابلا مغز بزرگتر و پیچیدهتر انسان نیاز به انرژی بیشتری پیدا کرد. در
انسان، حدود ۵۲ درصد از انرژی بدن به مصرف مغز میرسد در حالی که در سایر
نخستیها حدود ۸ درصد و دیگر پستانداران حدود ۳ تا ۴ درصد از انرژی مصرفی
صرف فعالیت مغز میشود.
این تفاوت بسیار بزرگ بین انسان و سایر پستانداران نقش تغذیه را در رشد و تکامل مغز انسان بخوبی توضیح میدهد.
تکامل روندی پویاست، از عواملی چون ژنتیک، محیط و برآیند این دو بر هم طی اعصار طولانی تاثیر میپذیرد و متوقف نمیشود.
بسیاری
از محققان بر این باورند که تکامل مغز انسان پایان نپذیرفته اما پیشبینی
این که سیر تکامل انسان و بویژه مغز او به کدام سمت خواهد رفت، کاری دشوار
است.