مجتبی

الان چند روزی است که آزاد شده است. من اصلا خبر نداشتم. مثل هر روز کنار اسکله مشغول دستفروشی بودم که خانم خنجی که در شعبه پنجم حل اختلاف کار می‌کند، با موبایلم تماس گرفت، بعد هم گفت پشت سرت را نگاه کن، وقتی برگشتم مجتبی را دیدم، بهترین لحظه عمرم بود. دیگر هیچ چیزی از خدا نمی‌خواهم. همه زندگی من همین پسرم است.
کد خبر: ۲۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۲

abzarha ابزارهای کاربردی
ترافیک
فال روزانه
تعبیر خواب