برای مقابله با این مسئله، لازم است کلیشههای جنسیتی که در جامعه مرتب در حال بازتولید هستند، نقد شوند. فعالان حقوق زنان و روشنفکران جامعه میتوانند در این زمینه روشنگری کنند.
اما چندین تن از تحلیلگران هندی هشدار دادهاند که صهیونیسم دست راست افراطی و ملیگرایی دست راستی تحت رهبری مودی، نباید سنگ بنای رابطه میان دو کشوری قرار گیرند که هر دو - به طرقی متفاوت- با امپراطوری بریتانیا مبارزه کردهاند.
نشانها، مهرها و پرچمهای سواتیسکای قرمز و سفید و دیگر اشیای تزیینی با موضوع نازیها در بازار محبوب چاتوچاک بانکوک که آخرهفتهها برپا میشود، فروخته میشود و اگر به مرکز توریستی جادۀ خائوسان بروید، ممکن است فروشندهای را به ببینید که تیشرتی منقش به هیتلری برهنه را که از تعطیلاتش در ساحل آفتابی لذت میبرد، تبلیغ میکند.
رمزگشایی از دچارشدگیهای ما
با افزایش «رشد اخلاقی» انسانها میتوانند «توسعه» بالاتری را تجربه کنند و به «خود متعالی» نزدیک شوند. بیشک «توسعه اخلاقی» همراه با «گسترش عقلانیت» میتواند در برطرف کردن موانعی که خودشیفتگی ایجاد میکند، نقش تعیینکنندهای داشته باشد.
هیچگاه فراموش نکنید ساختن اعتماد به نفس و قدرت بخشیدن به آن برای رسیدن به هر هدفی لازم است. اما این نکته را هم به خاطر داشته باشید که این مفهوم به هیچ عنوان مشخصهای ذاتی نیست. ما باید آن را با تلاش، یادگیری، صبر و تحمل به دست بیاوریم.
یکی از رازهای هستی تصمیمهای بزرگیاند که بهراحتی گرفته میشوند
جستوجوهای طولانی برای خرید یک لپتاپ، اما تصمیمی عشقی برای ازدواج؛ بالا و پایینکردن متفکرانۀ هزینههای سفر، اما انتخاب بیپروا و یکشبۀ رشتۀ دانشگاه. یکی از پارادکسهای عجیب زندگی این است که برای تصمیمهای ناچیز بیشازحد حسابوکتاب میکنیم، ولی برای انتخابهای سرنوشتسازِ زندگی نه. دل را میزنیم به دریا و لقمههای بزرگتر از دهانمان برمیداریم، اما برسرِ کوچکترین چیزها دستبهدامن معادلات پیچیده میشویم. هرودت میگفت ایرانیان باستان دو بار عزمشان را جزم میکردند: یک بار در مستی، و بار دیگر بهوقت هوشیاری.
رویاها نیز با القای احساسات مختلف میتوانند در سلامت روانی انسانها نقش داشته باشند. اگرچه دنیای خواب و رویا برای انسان امروز هنوز پیچیدگیهای بسیاری دارد اما تاکنون یافتههای جالبی در رابطه با آن بهدست آمده است.
شما و هرکسی که تا به امروز دیدهاید روزی میمیرید. به گفته برخی روانشناسان، این حقیقت ناراحتکننده بهطور مداوم در پسزمینههای ذهن ما رژه میرود و درنهایت بر هر آنچه انجام میدهیم تأثیر میگذارد. از رفتن به کلیسا گرفته تا خوردن سبزی، ورزش کردن و ...
برخی کتابهای «موفقیت» و خودیاری طوری نصحیت میکنند که گویا اگر میلیونها خوانندهشان به آن دستورات عمل کنند، همهشان جای مدیر گوگل یا حداقل مایکروسافت را میگیرند. فارغ از طنز این توصیهها، نتیجۀ عمل به آنها چیزی جز رنج و عذاب دائمی نیست. تحقیقات نشان میدهند مشاغلِ سطحِ بالاتر غالباً حس خوشبختیِ بیشتری به همراه نمیآورند و میزان درآمد هم که از حد بگذرد صاحبان خود را از لذات بسیاری محروم میکند. آیا، با دورانداختن این کتابها، باید قید رضایت از زندگی را هم بزنیم؟
چه کسی در کارنامۀ زندگیاش هیچ خطا و اشتباهی وجود ندارد؟ همۀ ما بالاخره در نوجوانی یا بعد از آن رفتارهایی کردهایم که بعدها آرزو کردهایم کاش مرتکب آنها نشده بودیم. اما شبکههای اجتماعی به جایزالخطا بودن انسانها احترامی نمیگذارند. کافی است اشتباه کوچکی از شما سر بزند، دیگر باید منتظر باشید که روزی کسی آن را منتشر کند و شما را از زندگی ساقط کند. اما آیا این پردهدریِ همگانی و بیمحابا جامعه را به جای بهتری تبدیل خواهد کرد؟